پایان یک دهه آخرین پادشاهی
پایان یک دهه آخرین پادشاهی در ایران، به مدت ۱۱ سال بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹، با سقوط شاهنشاهی محمدرضا پهلوی و به جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی ایران، به پایان رسید.
در پایان دهه ۶۰، با بروز شورشهای مختلف در ایران، پایگاه قدرت شاهنشاهی پایلوت شد و پس از پذیرش انقلاب برای اصلاحات داخلی، شعارهای مردمی و اپوزیسیون در بسیاری از مناطق ایران شنیده میشد. این ناموفقیت در مقابل انتظارات مردم، نرخ فقر و ناامنی اجتماعی را افزایش داد و همچنین باعث شد تا مردم برای رفع مشکلات خود دست به تظاهرات و شورشهای عمومی بزنند.
در سال ۱۹۷۹، با حضور بزرگان دینی مثل امام خمینی، نمایندگان سیاسی، اشراف و روحانیت،یکی از رژیمهای جمهوری عربی به وجود آمد. این رژیم جمهوری اسلامی، شاهنشاهی پهلوی را به زور مجبور کرد که ایران را ترک کند و براساس مواد اسلامی، یک بنیاد قوی برای رهبری کشور ایران تشکیل شد.
تحت رهبری امام خمینی، جمهوری اسلامی به یکی از قدرتهای روز دنیا تبدیل شد و از معاملات نفتی تا تأمین امنیت در خاورمیانه، درخشش قابل توجهی نشان داد. هر چند که ابتدای نظام جمهوری اسلامی با به نیروگاه ارسال برای رفع کمبود برق با خطرهای ناشی از بحران ایالتی روبرو شد، اما پس از یک دهه، ایران به یکی از قدرتهایی تبدیل شده است که با مشارکت در دادگاههای بینالمللی و راه اندازی صنعت نفت، خود بر مبنای شعار مبارزه با شرایط بد و نابسامانی اقتصادی، پایداری به دست آورده است.
پس از پایان دهه آخرین پادشاهی در ایران، کشور با مبارزات داخلی و بروز محدودیتهای رفتوآمد، دچار تحولات شدیدی شد. با رهبری امام خمینی، قدرت اسلامی، به دنبال مبارزهی با فساد و بهبود بهرهبرداری از منابع کشور، دست به انقلاب داخلی زده و نظام جدیدی را برای برتری بر دشمنان خود، ایجاد کرد. اما با بروز سهولتهای داخلی و محدودیتهای رفتوآمد، دورهی پس از انقلاب، دچار مشکلات شدیدی شد که تا به حال همچنان دارد ادامه مییابد.
شروع فصل دهم در آخرین پادشاهی
شروع فصل دهم در آخرین پادشاهی، نوشتهی جرج ار. ار. مارتین، ادامهی رمانهای قبلی A Song of Ice and Fire است و دربارهی حوادث و داستانهایی است که در سرزمین اساتید با شخصیتهایی مانند جان اسنو، دنریس تارگاریان، تایریون لانیستر و سرج جی-لنیستر رخ میدهد.
در این فصل، شخصیت جان اسنو به نیروهای برادری شبهای نگهبان پیوسته و به یکی از قهرمانان اصلی داستان تبدیل شده است. در فصل دهم، با توجه به تهدید حضور داخلی و خارجی، جان اسنو برای دفاع از سرزمینهای اساتید و مردمش، باید با شیطانهای بیرحم و دشمنان قدیمی خود مقابله کند.
همچنین، تایریون لانیستر که به چاکوس برده شده بود، در این فصل به دستور دانایان قهرمان به عنوان یکی از مشاوران جان اسنو به کار گرفته شده است. در حالی که دنریس تارگاریان به همراه نیروهای خود در پایگاه جدیدی در سرزمین شن و ماسه به سوی برقراری سلطنت خود در سرزمینهای پادشاهی بزرگ خود، حرکت میکند. همچنین، سرج جی-لنیستر نیز به همراه لیشا، آیندهی لیدی استون هیل، در جستجوی ماموریتی پرخطر به نام خدمت به سرزمینِ زمستانی هستند.
در کل، شروع فصل دهم در آخرین پادشاهی، با استفاده از خط داستانی پرداختن به شخصیتهای پیچیده و بخشندهی رمانهای قبلی، توانسته است خواننده را به خود جذب کند و به یکی از بهترین و پرطرفدارترین رمانهای دههی اخیر تبدیل شود.
برگشت به دنیای آخرین پادشاهی
آخرین پادشاهی یکی از مباحث مطرح در تاریخ و فرهنگ کشورهای مختلف است که تحت عنوانهای مختلفی مانند پادشاهیهای آخرالزمانی، مفهوم آخرالزمان در دینهای مختلف و همچنین انتظاری خداوندگار از برپایی ظهور حضرت مهدی(عج) به حساب میآید.
این مفهوم گاهی به دلایل دینی و گاهی به دلایلی مانند تحولات پلیتیکی و اجتماعی و یا پایان برخی سلسلههای حاکمیتی به وجود میآید. در ادیان مختلف، انتظاری برای ظهور یک فرد مقدس و عادل وجود دارد که دنیا را از بلایا و ظلمات نجات دهد.
در بسیاری از تاریخهای جهان، پادشاهان بر پایه مفاهیم دینی حکمرانی میکردند و به دنبال ارجّ پرستی و قدرت بودند. در پارسیگویی، این مفهوم به خصوص پس از سقوط سلسلههای ایرانی از قدرت تقویت شد و در بسیاری از رمانهای ایرانی بیش از همه توجه شده است به آخرالزمانی و برگشت پادشاهی.
در رمانهایی که این مفهوم را دربرمیگیرند، پادشاهیهای آخرالزمانی بعضاً با شخصیتی منفور و غیرمسئولپذیر در برابر بلایایی که به جامعه تحمیل میشود روبرو هستند. در این دنیا دشمنان زیادی وجود دارند که در مقابل قدرت پادشاه، ایستادگی میکنند و تلاش میکنند تا وجودش را در برابر آخرین پادشاه پایدار نگه دارند.
بر طبق باورهای مختلف، آخرالزمان در پایان تمام میشود و آخرین پادشاهی که نوید استقرار داده شده به جهان تعالی روی میآورد و عدالت و نیکی را به جامعه بخشیده و انسانها را از بلایا نجات میدهد. در کلیه این مفاهیم، روحیهای از امید به آینده و برگشت به یک جهان بهتر و عادلانه در دل قرار میگیرد.
ورود به جنگل های غمانگیز
ورود به جنگلهای غمانگیز یعنی یک تجربه تلخ و دلهرهآور، به ویژه برای افرادی که سراسر دنیا در تلاشند تا از جنگلها محافظت کنند. جنگلهایی که فضایی موصوف به عنوان غمانگیز و نهفته در خود دارند، زمانی که شما داخل آن حضور پیدا میکنید، یک احساس دلهرهآور به شما میدهد. اینحا یک جنگل مجلل و قدیمی است؛ اما در نظر گرفتن تهدیدات بیابانزایی و قطع کردن درختان، جنگل به نوسان مبتلا است و به فراموشی تسلیم خواهد شد.
بدون شک، جنگلهای غمانگیز احساس خطر و مخاطره برای شما ایجاد میکنند. این جنگلها زیباییهای فراوانی دارند ولی به خاطر رژیم نبودن دچار بسیاری از مشکلات بیرویه میشوند. آتش سوزی، نابارور ساختن خاک، تخریب و خرابی توسط انسان و حیوانات، این مشکلات را که بسیاری پیگیری نشده بسیار بیشتر میکند. بعلاوه، ورود به جنگلهایی که غمانگیزیهای آنها در انتظار شماست، به یک منبع گسترده از ویروس و بیماری همراه است.
در مقابل، بسیاری از جنگلهای غمانگیز در حال مبارزه با شکستهای خود هستند و تلاش میکنند تا با استفاده از اقداماتی مثل جهانی شدن، گسترش گیاهان و بازسازی منابع طبیعی، به تنوع زیستی خود که بیشترین محیط ازدواجیان، جداسازی گونههای متعدد و قسمتی از تاریخ سفر غربی به نظر میرسد، بازگردند. به طور کلی، ورود به جنگلهای غمانگیز به هیچ وجه صرفاً یک سفر معمولی نیست و احتیاج به معرفی و اهمیت دسترسی به این منطقه دارد.
قهرمانی در برابر تاریخ
قلمرو تاریخی، شامل مجموعهای از رویدادها، پیشامدها و شخصیتهای بزرگ است که گذشته شدن آنها به داستانهایی تبدیل شده که باعث میشود انسانها با چالشهای گذشته روبرو شوند و در موقعیتهای مختلف، انتخابهایی درست کنند.
در این قالب، قهرمانی در برابر تاریخ بدین معناست که یک شخص با انتخابهای خود، بر خلاف شرایط تاریخی که در وجود داستان واقعی وجود دارند، با دلاوری و شجاعت، به اهداف خود دست یافته است. به عبارتی، این قهرمان با شرایط نامطلوبی روبرو شده است، اما نتیجه برداشت آن این است که با پیوستن به مبارزات اصلی، پایانی بهتر و شکوهآمیزتر را برای خود رقم زده است.
برای مثال، ممکن است در داستانهای قهرمانی در برابر تاریخ، شخصیت شاهزاده سید جمال الدین از بلوچستان ذکر شود که در مقابل توطئههای بریتانیا، با دلاوری و شجاعت، برای حفظ استقلال و خودمختاری زمین خود تلاش کرد. او با پیوستن به جنبش استقلالخواهی و تبدیل شدن به یکی از رهبران آن، با تمام عوامل خطر پیش آمده، در پایان به اهداف خود دست یافت.
در مورد فرهاد، میتوان گفت که او نماد عشق و زیبایی در تاریخ ایران است. او طرفدار شاهنشاهی خود بود و بر خلاف شرایط تاریخی و جنایات کوروش برای حفظ استقلالش، حاضر شد به هر قیمتی برای خود کار کند. او به جای قلمرو و محدودیتی که برای او باقی مانده بود، از روی جنون عشق، به دور از همه محدودیتها، خودش را در تخت باز نمود. بدین ترتیب، میتوان گفت که فرهاد به وسیله شجاعت، عشق و دلاوری خود، موفق شده است در برابر شرایط خود ایستادگی کند و برای خود و کشورش بهبود و تغییر بهتری پیش بینی کند.
راه به سوی تحولات آخرین پادشاهی
آخرین پادشاهی به عنوان یکی از دورانهای تاریخی ایران، با اوج گرفتن از قرن هفدهم به پایان رسید. این دوره نه تنها شاهانی که به دنبال توسعه روابط خارجی بودند، بلکه شاهی که به دنبال انقلاب صنعتی نیز بودند، شاهانی که با رقابت میان تجار و شیوع اشتغال کارگری مواجه بودند، بوده است.
راه به سوی تحولات آخرین پادشاهی، به صورت داوطلبانه و بدون فشار خارجی، از طریق اصلاحات اقتصادی و سیاسی آغاز شد. بعد از وفات شاه علی، پادشاه جدید، ناصرالدین شاه، به قدرت رسید. او تغییراتی در قوانین مالی، کارگری و مدرسه به وجود آورد و متوجه شد که همکاری با غرب برای پیشرفت ایران ضروری است.
او به شدت به حفظ استقلال ایران اعتقاد داشت و هرگز اقدام به تحویل اموال و سرزمین به خارجیها نکرد. او به منظور توسعه اقتصادی به وسیله ایجاد تعاونیهای کارگری و تشویق سرمایهگذاری در صنایع داخلی، سعی کرد تا اقتصاد کشور را بهبود بخشد. او همچنین سیاستهای اجتماعی را نیز مورد توجه داشت و از قانون جمعیتگرایی استفاده کرد تا شهری را معرفی کند که به خانوادهها تشویق کند در آنجا زندگی کنند.
به طور کلی، تحولات آخرین پادشاهی نشانگر این بود که ایرانیان برای زندگی بهتر به دنبال اصلاحاتی بودند که در برداشت های شاهان قبلی ایران ممکن نبود. زیرا ارسطوییان به طور مبتذل حکومت می کردند و شاهان شیعی و ظفری تنها به جنگدیدن اهتمام داشتند. تحولات آخرین پادشاهی نشانگر این بود که ایرانیان دوباره به مسیر راست برای پیشرفت خود بازگشته بودند.